روزهای مولکولی یک شیمیست!
دل مشغولیها ، روزمرگیها ، خواستهها و همه را درست روبه روی هم باید نشاند !
آدمها وقتی به سرتا پآی ِ روز ، هفته ، ماه و سالشان خیره میشوند ،
باید بفهمند قواره ای که به قامت ِ روزهایشان ، دوخته اند را !
یک پی اچ متر و بازهی 14 تایی داشت ،
از صفر تا هفتشان را اسیدی خواند ، از هفت تا چهاردهاش را بازی ،
درست روی ِ آن نقطهی ِ هفت را ، خنثی خواند .
باید فهمید که آرمانهای ِ اسیدی، زندگی خور هستند، تجزیه می کنند!
آرمانهای ِ بازی ،تلخ مزه هستند و کمی سُر، نفهمی از دستت خیز می زنند و می افتند !
روی ِ نقطههایی که زندگیت خنثی میشوند ،
باید آنقدر فکر کرد و فهمید تا توهّم ِتوطئه ، به ذهنشان خطور نکند .
زندگی ِ آدمها ، درست عین ِ کلی قضایای ِ ریز و درشت ِ شیمی ، کمی قواعد و مفهوم دارد .
غلظت ِ خواستههای ِ آدمها و بزرگی شان می تواند باعث غلیظ شدن ها باشد
و طبق قضیه انتشار ، هر وقت غلظت زیاد شود ، مولکولها به سمت آن سوی ِرقیق تر می روند!
کاش می شد تن ِ اتفاقات را به کاغذ تورنسلی آغشته کرد تا پی اِچ خبر دهد از سرّ ِ ضمیر آن ها!
فی الحال در کِشمَکِش های ِ این دوران ، باید همانند ِ یک محلول ِ بافر ،
در کم و زیادی ِ اسید و بازها توانایی حفظ پی اچ را داشت ،
مثل آمفوترها رنگ و رخساره عوض نکنیم
و برای هدفهای ِ درشتمان ، کاتالیزور ِ اعتماد و توّکل به خدا را ، چاشنی ِ زندگی ِ خود کنیم .
# برهآن ِ خلف نوشت :
یه زمانی روبیک مرتب می کردیم تو یه دَقه ،
پیر شدیم جدیدا فقَد زُل می زنیم تو چشاش!
نظرات شما عزیزان:
پاسخ: تن ِ فردوسی داره تو قبر میلرزه *:/